آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رای‌دهندگان به آقای روحانی را جریحه‌دار کرد. ایرانی‌جماعت را همگان به احساس می‌شناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هسته‌ای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزاده‌ای را آزار می‌دهد.

توده‌های مردم، صرفنظر از مصداق رأی‌شان، لابد خود را می‌گذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بی‌ادعا در کارگاه‌های هسته‌ای مشغول کار است، بعد می‌بیند نتیجه تلاشش پلمب شده. چیست مگر گناه اصحاب هسته‌ای؟! فی‌المثل آیا وزرای همین کابینه، خوش‌شان می‌آید که هر از چندی، دم و دستگاه‌شان به بهانه‌های مختلف، پلمب شود؟! یعنی هسته‌ای ما اندازه صفحه فیس‌بوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!

من قدر سوادم، خود را فقط می‌گذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعه‌ای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز می‌کند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدی‌روشن سلام می‌داد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟! آنکه دارد لبو می‌فروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را می‌گذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی. حال متوجه می‌شوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتاده‌های مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بی‌خود نیست که درمی‌آید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دست‌تان را مبادا کم شده باشد.» ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم می‌رسند.

آه از سی‌ام دی ماه. !

ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضی‌ها مرقوم می‌دارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هسته‌ای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریم‌ها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا می‌فهمد. البته عکسش هم صادق است! ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛ «این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کرده‌اید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هسته‌ای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولت‌های قبلی؟! شما که قبلا هم باری هسته‌ای را پلمب کرده بودید، پس سرمایه‌ای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی می‌کنید؟! و چرا این همه دروغ می‌گویید؟!»

آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایه‌ای است که دیگران، بویژه شهدای هسته‌ای، به او منتقل کرده‌اند و الا دولت هفت‌دهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریم‌ها را از اجنبی بازستاند؟!

و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دست‌اندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، مع‌الاسف آنچه زیاد دیده می‌شود، تناقض است. «ما از هیچ حق هسته‌ای در برابر قدرت‌ها کوتاه نمی‌آییم» در حالی بیان می‌شود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هسته‌ای ما را به رسمیت شناخته».

اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هسته‌ای خود در برابر دشمن کوتاه نمی‌آییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هسته‌ای‌ات را هم به رسمیت شناخته؟!

ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنی‌سازی، حق هسته‌ای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هسته‌ای؟!

متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هسته‌ای خود یک ذره عقب‌نشینی نمی‌کنیم» جمله‌ای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! می‌خواستید عقب‌نشینی کنید، چه می‌کردید؟! و آیا بهتر نیست از هسته‌ای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایه‌ای برای چانه زدن داشته باشیم؟! ما از قبل، سیاهی سی‌ام دی ماه را می‌دیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو می‌برد اما بعضی‌ها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند! مسخره است؛ هسته‌ای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضی‌ها خوب است حالا پیدا کنند هم‌صدای با اسرائیل کیست؟! و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیر‌قانونی می‌دانند، ما اما مشورت‌های بهتری به دولت می‌دهیم. آنچه سی‌ام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هسته‌ای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.

آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانه‌های ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هسته‌ای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟! و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایه‌ای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشته‌اند، با کار و تلاش، سرمایه‌ای به سرمایه قبلی‌ها اضافه کنیم؟! به این معنی، من با سرمایه‌داری موافقم. آدم بی‌سرمایه، غرور مردمش را می‌شکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سی‌ام دی ماه… این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بی‌قانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.